ما زبان مادری را از پدر،مادر و نزیکانمان فرا می گیریم .براساس تحقیقات بعمل آمده هر انسان از دوران جنینی با زبان مادری آشنا شده و بعد از زایمان بهنگام شنیدن این زبان عکس العمل نشان داده و بدان گوش فرا می دهد . در طول زمان هر انسانی با زبان مادری خود آشنا شده و آنرا تکرار می نماید . کم کم جمله هائی در زبان مادری تنظیم نموده و خواسته هایش را در این زبان مطرح می نماید. کودک همچنین بمرور زمان یاد می گیرد که با این زبان با نزدیکانش نیز ارتباط برقرار کند. کودک با این زبان بازی کرده با آن خندیده و یا گریه نموده و حتی با آن اعتراضات خود را معلوم می کند. هرکودک با این زبان حیطه شخصیتی خود را معلوم نموده و بوسیله آن می تواند از فرد بودن به اجتماعی بودن برسد. در واقع او با زبان مادری از مسیر مورد بحث به اعتماد بنفس، اطمینان می رسد.

وقتی بزبان مادری سخن می گوئیم مابین مغز،زبان و قلبمان رابطه ای مستقیم برقرار گردیده و از طریق آن تمامی خاطراتمان، تجربه های ذیربط و احساساتمان به جنب و جوش می افتند. با زبان مادری می توان خاطرات،احساسات، شادیها، غمها، حسرتها و آرزوهایمان را بهتر بیان کرده و آنها را بهتر لمس نمائیم. بعبارتی دیگر زبان مادریمان همانند کلیدی قفل درونمان را باز کرده و بوسیله آن استعدادها ،فرهنگ،هویت،اصالت و هنرمان معلوم می گردد. وقتی کودکی بمرز شش الی هفت سالگی یعنی بهنگام مدرسه و کتاب می رسد در واقع دانسته های بسیاری در قالب زبان مادری را از نزدیکانش فرا گرفته است. در این مرحله دو وضیت مطرح می گردد؛ یا کودک در مدرسه با زبان مادری خود تحصیل را آغاز می کند و یا اینکه کودک در مدرسه با زبان مادری خود تحصیل را آغاز ننموده و در زبان دیگری با آموزش و تحصیل آشنا می گردد .همه نیک میدانند که مکتب و تحصیلات در تکوین شخصیتی هر فردی به چه اندازه ای اهمیت دارد. مدرسه و مکتب همانند پلی مهم مابین خانواده و جامعه ایفای نقش کرده و کودک را برای زندگی آینده تربیت و آماده می سازد. مدرسه و تحصیل هویت،احساسات و بار منطقی برگرفته از خانواده در وجود کودک را تقویت نموده و او را برای برعهده گیری مسئولیتهای مهم در قبال جامعه آینده آماده می سازد. بهتر است ابتدا ببینیم که در وضعیت اول یعنی در شرایطی که کودک در زبان مادری خود تحصیل می کند، شخصیت و روحیه کودک چگونه شکل می گیرد:

متاسفانه این وضعیت برای ما یعنی خلق آذربایجان جنوبی مطرح نبوده و ما همواره در حسرت و آرزوی روزی هستیم که بتوانیم به این موقعیت دست یابیم ...کودک روز نخستی که پا به صحن مقدس مدرسه می گذارد در واقع اولین باری است که از خانواده و نزدیکانش جدا شده و احساسات عجیب و غریبی دارد. او اولین بار است که وارد محیطی رسمی می گردد .وقتی کودک برای اولین بار وارد کلاس درس می شود با آموزگاری که بزبان مادری او سخن می گوید روبرو می گردد. کودک بلافاصله موقعیت برتر آموزگار را درک نموده و به او احترام می گذارد. با وجود اینکه کودک در این محیط جدید از حمایت خانواده و نزدیکانش محروم می باشد ولی باز نیروئی وجود دارد که در راستای ارتباط او با محیط و دوستان جدیدش به او یاری کرده و به او در مدرسه اطمینان و اعتماد می بخشد. کودکی که با همه کس و همه چیز غریبه است در سایه زبانی که آموزگارش بدان تکلم نموده و برایش بسیار آشناست خود را به همه نزدیک حس می نماید. از طرف دیگر کودک براحتی می تواند موادی که آموزگارش تدریس می نماید را درک کرده و با او ارتباط برقرار نموده و حتی به سئوالات آموزگارش براحتی پاسخ بدهد. این کودک خوشبخت که به خود اعتماد کامل می یابد، با حمایتی که از طرف زبان مادری آموزگارش می یابد خود را دارای قدرت ارزیابی مسائل، پاسخ به سئوالات و خلاقیت می یابد. بدلیل آموزش در زبان مادری این کودک به خود اعتماد کامل داشته و شخصیت اجتماعی خود را قرص و محکم می کند. خب در اینجا باید پرسید اگر آموزش و تحصیل بزبان مادری نباشد چه اتفاقی می افتد؟ سوالمان را در واقع باید اینگونه مطرح نماییم که ...

چرا تحصیل با زبان مادری نباشد !؟

جوامعی که از تحصیل در زبان مادری خود محروم می باشند در واقع مورد ستمی اجتماعی، فرهنگی ،سیاسی و ... قرار دارند. در اینگونه جوامع براحتی می توان از بی عدالتی اجتماعی سخن گفت زیرا گروهی از انسانها با زبان و فرهنگی متفاوت بر دیگران تفوق داشته و آنها را به تبعیت از خود وادار می سازند .در اینگونه جوامع همچنین می توان اذعان داشت که استثمار انسانها و پاکسازی تدریجی آنها از صفحه تاریخ طرح ریزی شده است .جوامع انسانی را با راههای مختلفی می توان پاک نمود؛ یکی از این راهها نابودی اندوخته رمز وراثتی این جامعه در زمینه فرهنگی می باشد. حتما از خود می پرسید رمز وراثتی و یا ژن فرهنگی دیگر چیست؟ ژنهای فرهنگ از نسلهای پیشین برایمان به ارث رسیده است. از سالهای دور بدین طرف حکومتهائی که در ایران سلطه را در انحصار خود داشتند بارها از اینراه برای استیلای خود بر خلقهای دیگر استفاده نموده اند. این حکومتها برای نابودسازی اقوام و ملل دیگر این خاک تحصیل و آموزش دیدن بزبان مادری غیرفارسی را ممنوع نموده و بدین ترتیب با نابودسازی فرهنگ و تاریخ آنها این اقوام را بمرور زمان همانند بردگان در اختیار خود قرار دادند. بدین ترتیب تمامی حکومتهای ایران سعی داشته و دارند تا با ازبین بردن زبان مادری،خلقهای این محدوده را فرسایش دهند. از روز اول مدرسه نظام آموزشی در ایران در راستای نیل به این هدف گام برداشته و سعی در نابودی فرهنگ و زبان خلقهای غیرفارس این سرزمین دارد. در تمامی کشورهایی که تحصیلات بزبان مادری ممنوع می باشد و علی الخصوص در آذربایجان جنوبی کودک به مدرسه رفته و با محیط، آموزگار و دوستان جدید آشنا می گردد. او از گفته ها، دروس و چیزهایی که آموزگارش در زبانی به غیر از زبان مادری برایش تعریف می نماید چیزی درک نمی کند. او این زبان را اصلا نمی فهمد .کمی با خود بیاندیشید واقعا چه وضعیت دردناکیست! مگر نه ؟ زبانی که از پدر،مادر، نزدیکانش آموخته و به او اطمینان می بخشد در این محیط جدید خریداری ندارد. کودک را برای اینکه درس خوانده برای خود کسی شود به مدرسه ای فرستاده اند که زبان آن را نمی فهمد. او بزودی درک می کند که برای اینکه بجایی برسد حتما باید بزبان فارسی تسلط یابد زبانی از عهد عتیق و تقریبا مرده، که خدا می داند در جهان گلوبال امروزی بدرد چه کسی می خورد. خصوصیات برتر زبان فارسی در ساعات درسی مرتباً به کودک تلقین می گردد تا به دروسی که به این زبان تدریس گشته و او اصلا متوجه معانی آنها نیست،توجه بیشتری کند. او حتی اگر بتواند این دروس را بفهمد در بازگو کردن آن دچار سختی خواهد شد. او بزبان مادری خود می اندیشد ولی نمی تواند بزبان مادری خود اندیشه هایش را بازگو نماید از اینرو هر کودک آذربایجانی عادت می نماید که روندی همانند دارالترجمه ها را تا آخر تحصیلات و حتی تا آخر عمر در مغزخود انجام دهد. بدین ترتیب ارتباط مستقیم مابین قلب، مغز و زبان در این کودک قطع می گردد .کودک ترک آذربایجانی، با فرهنگ، قهرمانان،ادبیات،مسائل اجتماعی و گذشته اش بیگانه مانده و کاملاً برای بردگی و بیگاری آماده می شود. با همه این احوال باید اذعان داشت که کودکان آذربایجانی با وجود این محدودیتها،موفقیتهای بسیاری در زمینه های مختلف علمی کسب کرده اند. ولی خدا می داند که اگر آنها می توانستند بزبان مادری خود تلاش و فعالیت کنند، به چه مراحل و موفقیتهایی میرسیدند. بر این باور هستیم که کودک آذربایجانی روزی خواهد توانست بزبان مادری خود نوشته و بخواند.